سرمايه ننگت باد
1- پروتئين واحد اصلي ساختماني پيكر جانوران را تشكيل ميدهد. يعني اگر اين واحد ساختماني به اندازه مورد نياز در شبانه روز به پيكر جانوران(و در اينجا انسان) نرسد، اين پيكر در كاركرد درست و نرمال خود در شبانه روز دچار اختلال ميگردد كه در بسياري از مواقع ما متوجه اين اختلال نميشويم كه عملا" و واقعا" اتفاق ميافتد. در اين مواقع پي بردن به اين گونه اختلالات ديگر كار ما نيست يعني در توان ما نيست بلكه در توان پزشك متخصص است.
2- هر فردي زندگي گياه خواري را براي خود انتخاب ميكند، اين حق اوست و من به هيچ عنوان اين عمل شخصي را نكوهش نميكنم. اما زماني كه بخواهيم اين انديشه(گياهخواري) را به عنوان يك راهكار يك چاره انديشي براي جامعه بشريت، مد نظر قرار دهيم و آن را تبليغ و ترويج كنيم و هركس را كه خلاف نظر من فكر و عملي انجام ميدهد وحشي بناميم، در اين صورت است كه بايد اين گونه انديشه را با دلايل مستند و علمي به نقد كشيد و آن را ميخ كوب كرد(با نقد) تا اين كه آدرس غلط و اشباهي براي بشر تجويز ننمايد.
3- اگر شخصي به سن بلوغ رسيده باشد و بخواهد واحد ساختماني بدنش(پروتئين) را در شبانه روز با استفاده از روش تغذيهي گياه خواري تامين نمايد، بايد در 24 ساعت 3 كيلوگرم سيب زميني- به خاطر ارزان بودنش انتخاب كردم- مصرف نمايد. حال اگر به قيمت امروز سيب زميني را 3 كيلو گرم 1000 تومان در نظر بگيريم، اين فرد بايد ماهانه 90 كيلو سيب زميني به قيمت 30 هزار تومان مصرف نمايد. اگر يك خانواده كارگري را با 4 نفر اعضاء مد نظر بگيريم. در آن صورت اين خانواده بايد ماهانه 120 هزار تومان براي تهيه پروتئين از طريق سيب زميني، هزينه نمايد. حال در نظر بگيريد كه حقوق يك كارگر در سال 1390 مبلغ 330 هزار تومان است. اگر اين خانواده به جاي سيب زميني بخواهد، موز يا ميودههاي ديگر و يا گوشت سفيد(مرغ و ماهي و ميگو) و يا گوشت قرمز (گوساله، گوسفند) قرار دهد، در آن صورت هزينهي اين خانواده 4 نفره چقدر خواهد شد؟ و چگونه تامين خواهد شد؟
4- شهرزاد مينويسد:" من اگر امروز گياهخوارم حتما روزي تمام گياهانيرو که به ازاي مرگشون در تغذيهام قرار گرفتند رو هم حذف ميکنم." چگونه اين كار را انجام ميدهيد؟ شما كه گياهخوار هستيد و از غذاهاي جانوري استفاده نميكنيد، پس براي زنده ماندن چگونه نياز غذايي خود را برطرف ميكنيد؟ باز هم شهرزاد مينويسد:" چون ميوهها قسمت مردهي درختان هستند و ما با تغذيه از اونها حيات درخت رو تهديد نميکنيم." به منظور توجيه اعمالت از خودت ابداع كردهاي؟ چگونه پيبردهايد كه ميوه قسمت مرده گياه است؟ ميوه قسمتي از گياه است كه دانه را در بر ميگيرد كه ممكن است خوراكي هم نباشد(پوست گرد) و ممكن است با تعاريف عاميانه هم جزو ميوه قرار نگيرد (گوجه فرنگي، بادنجان) اما ميوه بخش مرده گياه نيست بلكه آن هم مانند قسمتهاي ديگر گياه(ريشه،ساقه، برگ، گل،دانه) جزء اندامهاي زنده گياه هستند كه وظايفي به عهده دارد كه يكي از آنها حفاظت از دانه است تا در طي رشد ديالكتيكياش، كامل گردد. وقتي روند اين رشد تكميل گرديد، اگر ميوه كنده نشود، در آن صورت درخت به صورت طبيعي دانه و ميوهاي كه دور آن را فرا گرفته از خود دور ميكند – مانند مرغي كه جوجهها را كه بالغ شدند از خود دور ميكند- تا پراكنده شده و سال بعد اين دانهي جديد به يك جاندار جديد تبديل شود و بدين ترتيب عمل توليد مثل گياه تكميل ميگردد.
5- شهرزاد در بخش نظرات اگر اشتباه نكنم به آن فردي كه چند تا گنجشك شكار كرده بود، تاخته و وي را "وحشي"، ناميده بود. يكم: اين شخص وحشي نيست، اين نظام سرمايه است كه وحشي است، اگر نظام سرمايه حداقل امرا معاشي را(شغل، مسكن) براي تمام افراد جامعه تامين نمايد چه نيازي است كه يك فرد به منظور تامين امرار معاش خود و خانواده، به همان روش اجداد اوليه انسان(از طريق شكار زيستن) به زندگي خود ادامه دهد. شايد ندانيد در شهر دزفول عدهاي با شكار پرندگان(گنجشك، كبوتر و ...) و كباب آن و به فروش رساندن آن امرار معاش مينمايند.
6- انسان تا زماني كه جزيي از طبيعت محسوب ميشد، همانند بقيه جانداران سوخت و ساز خود را از طبيعت ميگرفت. بدون اين كه توليد كند از غذاهاي آماده در طبيعت (شكار حيوانات و جمعآوري دانههاي گياهي خوراكي) استفاده ميكرد. اما با گذشت زمان و با پيشرفت و تكامل ابزار كار، و در نتيجه توليد بيشتر، و نيز تقسيم اجتماعي كار، و در نهايت به وجود آمدن طبقات، از طبيعت جدا گرديد. تلاش و كوشش كرد كه طبيعت را به كنترل خود در آورد. و در اين كار تا اندازهاي هم موفق بوده است.
7- اما اين جدايي انسان از طبيعت، با آغاز انقلاب بورژوايي فرانسه در سال 1789 ميلادي، با سرعت بيشتري تا كنون ادامه داشته و تا اين نظام وجود دارد، وجود خواهد داشت. اگر مفهوم از خودبيگاني را در نظام سرمايهداري كه همهي سرمايهداران و فيلسوفان آنها نيز آن را به عينه مشاهده و تاييد مينمايند، بدانيم، عاملي است كه انسان مفهوم انسانيت را در وجود خود از دست ميدهد. وقتي اين را بدانيم ديگر، به انساني كه جهت امرار معاش خود و فرزندانش همانند انسانهاي اوليهاي كه از طريق شكار و جمعآوري گياهان روزگار ميگذرانند، اتهام و برچسب، "وحشي" نميزنيم. شما آدرسي كه ميدهيد اشتباه است. عامل همهي نابودي طبيعت به مفهوم عامش يعني زمين و هر آنچه كه مانند؛ انسانها، جانواران، گياهان و غيره بر روي آن زندگي ميكنند، همين نظام موجود سرمايه حاكم بر كره زمين است. به قول دكتر فرهنگ هلاكويي 4 ميليارد نفر در روي اين كره سرشار و غني از مواد خوراكي با روزي كمتر از 2 دلار زندگي ميكنند.و80 درصد از افرادي كه در امريكا خودكشي ميكنند و خود را از شر اين نظام خلاص ميكنند از كارگران هستند، كارگراني كه پشت دستگاههاي خودكار نشسته و يك كار را به صورت تكراري به مدت حداقل 8 ساعت انجام ميدهند. ميدانيد اين كارگران چه بر سرشان ميآورد؟ و نيز 2 درصد از افراد كرهي زمين، 80 درصد ثروت و منابع طبيعي اين كره خاكي را در اختيار دارند. حالا شما نگران اين هستيد كه چرا اين مرد 4 گنجشك را شكار كرده است؟
نقل قولها را بخوانيد:
" هرچه كارگر بيشتر توليد ميكند، بايد كمتر مصرف كند؛ هرقدر ارزش بيشتري توليد ميكند، خود بيبهاتر و بيارزشتر ميگردد؛ هرچه محصولاتش بهتر پرورانده شده باشد، خود كژديسهتر ميگردد؛ هرچه محصولش متمدنتر، خود وحشيتر؛ هرچه كار قدرتمندتر، خود ناتوانتر؛ هرچه كار هوشمندانهتر، خود كودنتر و بيشتر بردهي طبيعت.
"اقتصاد سياسي(منظور نظام سرمايه) با ناديده گرفتن رابطهي مستقيم ميان كارگر (كار) و محصولاتش، بيگانگي ذاتي در سرشت كار را پنهان ميكند. درست است كه كار براي ثروتمندان اشيايي شگفتانگيز توليد ميكند اما براي كارگر فقر و تنگدستي ميآفريند. كار به وجود آورندهي قصرهاست اما براي كارگر آلونكي ميسازد. كار زيبايي ميآفريند اما براي كارگر زشتيآفرين است. ماشين را جايگزين كار دستي ميكند اما بخشي از كارگران را به كار وحشيانهاي سوق ميدهد و بقيهي كارگران را به ماشين تبديل ميكند. كار توليد كنندهي شعور است اما براي كارگران خرفتي و بيشعوري به بار ميآورد." نقل قولها از كتاب: دستنوشتههاي اقتصادي فلسفي 1844
تا زماني كه كار نه به صورت اجبار، بلكه با ميل و رقبت و تا زماني كه كار نه به صورت طبقاتي بلكه كار همهگاني يعني همهي انسان ها كار كنند(انگل وجود نداشته باشد). تا زماني كه كار مزدي لغو نگردد. آش همين آش است و كاسه همين كاسه. در آن صورت(آينده نامعلوم و حتما" شدني) انسان به طبيعت خويش باز ميگردد و همهچيز انساني، و همه چيز به وفور يافت خواهد شد. هركس به اندازهي توانش كار خواهد كرد و به اندازهي نيازش از توليدات اجتماعي دريافت خواهد كرد. در آن صورت است كه حمايت از حقوق حيوانات و چيزهاي شبيه به اين به معناي واقعي خود جامهي عمل به خود ميگيرد.
اين گونه حركتها مانند توفان در فنجان است.
نظرات شما عزیزان: